✍️ به‌نام‌خدا در سوک پزشک جوان بانو دکتر مینا چاکری به روزگار که اندوه و غم فراوان بود مرا به خنده مینا امید چندان بود دلی که چند صباحی از او چو گل بشکفت به غم فسرد که پاییز در پی آن بود غروب سرد زمستان بهار جان پژمرد شکست آینه‌ای که صفای ایوان بود در این کویر عطش‌ناک مردمی و شرف نگاه روشن او آبروی باران بود به رغم هر چه تباهی میان هر چه سیاهی دل صمیمی او پاک و نیک‌پیمان بود برای درد همه نسخه محبت داشت که مهربانی او بهترین درمان بود همیشه بود شتابان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دایان whbwd کورد پاتوق|بانه چت|سردشت چت|مهاباد چت یادداشت های یک حواسپرت Sean تولید کننده سیستم های روشنایی ال ای دی abolonline يو ال خبر youmovies گروه فرهنگی تبلیغی فاطمیون فروشگاه اینترنتی دیجی ست